پـرسش

پاسـخی برای آنچه در جسـتجـوی آن هســتیـد.

پـرسش

پاسـخی برای آنچه در جسـتجـوی آن هســتیـد.

پـرسش
به شما نخبه گرامی که در جستجوی مقصود خود هستید خوش آمد عرض می نماییم.

مــا زنـده از آنیـم کـه آرام نـگیـریـم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست

این سایت به منظور طرح دیدگاهها ی مختلف و یافتن پاسخی برای پرسش ها ی شماست .

بی صبرانه منتظر نظرات ، دیدگاهها و سوالات شما هستیم .
همچنین می توانید سوالات ( سیاسی - اعتقادی و ... ) خود را در بخش نظرات مطرح نمایید تا در اسرع وقت در این سایت به آن پاسخ داده شود.

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام خمینی (ره)» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۰۵ ب.ظ

دیدار رهبر انقلاب با مردم قم - 19 دیماه 1392

۱۳۹۲/۱۰/۱۹

 بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار مردم قم

در سالروز قیام ۱۹ دى‌ماه ۱۳۵۶

بسماللهالرّحمنالرّحیم
خوشامد عرض میکنیم به همهى شما برادران و خواهران عزیز، علماى اعلام، فضلاى محترم، جوانان پرشور و مؤمن و عموم طبقات مردم قم که به شهادت حوادث تاریخ در دوران معاصر، برجستگى خودشان را و آمیختهى شور و شعور خودشان را و شجاعت و مجاهدت خودشان را در حوادث عظیم و تعیینکنندهى این سالها نشان دادند. اگرچه به دلایل گوناگون روز نوزدهم دى یک روز برجسته و بىنظیر است، ولى بدون شک برجستگى عمل و اقدام مردم عزیز قم به روز نوزده دى منحصر نمیشود. در دوران بعد از انقلاب، در حوادث گوناگون، در دوران جنگ تحمیلى، در حوادث مهم و تعیینکنندهاى که در طول این چند دهه اتّفاق افتاده است، همیشه وقتى جایگاه شما مردم قم را مورد ملاحظه قرار میدهیم، یک جایگاه برجسته و ممتاز مىبینیم. و خدا را شکر که اینچنین است و همینها موجب شده است که قم بهعنوان مرکز روحانیّت شیعه و اسلام، امروز نماد عظمت جمهورى اسلامى باشد. آن کسانى که بر روى مسائل مربوط به کشور ما و نظام جمهورى اسلامى فکر میکنند، مطالعه میکنند، کار میکنند - چه دشمنان ما، چه دوستان ما - یکى از نقاط مهمّ تمرکز آنها شهر قم و حوزهى علمیّهى قم و مردم قم و حوادث قم است. امیدواریم خداوند متعال همچنان که تا امروز شما عزیزان را، شما مردم رشید و فعّال و اهل عمل را توفیق داده و کمک کرده است، در آینده هم - که مسلّماً کشور ما در چشمانداز آینده نیازمند به ارادههاى قوى، عزمهاى راسخ و قدمهاى پویا است - مشمول کمک خود و هدایت خود قرار دهد.
۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۲۳:۰۵
سرباز ولایت
جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۴۵ ب.ظ

نظر رهبری در مورد تکلیف و نتیجه

به این جمله حضرت امام خمینی (ره) توجه فرمایید :

«« همه ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفه‏ ایم نه مأمور به نتیجه‏.»»(1)

این جمله آن عزیز سفر کرده را برخی نادرست و غلط فهمیده بودند. هنوز هم هستند کسانی که فکر می کنند تکلیف گرایی یعنی اینکه ما اصلا به نتیجه نظر نداشته باشیم.

شاید در بدو امر هم اینگونه به نظر آید که این تفسیر صحیح است و نتیجه اصلا اهمیتی ندارد در حالی که حقیقتا اینگونه نیست . در کلام رهبر انقلاب اسلامی بیانی بسیار عمیق و دقیق است که بهترین تفسیر بر این بیان امام راحل (قدس) می باشد که به شما پیشنهاد می کنم حتما آن را گوش نمایید.




لینک دانلود در ادامه مطلب
۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۴۵
سرباز ولایت
۱۳۹۲/۰۵/۰۶

بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دانشجویان‌

مصادف با نوزدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۳۴

بسماللهالرّحمنالرّحیم
خداى متعال را شکرگزارم که عمر داد تا یک بار دیگر جمع باصفاى دانشجویان عزیز را در روزهاى باصفاى ماه رمضان در اینجا - در این حسینیه - ملاقات کنم. انشاءالله این جلسه، چه آنچه که شماها گفتید، چه آنچه که ما عرض خواهیم کرد، براى کشور، براى دانشگاه، براى حرکت عظیم دانشجوئى، در آینده مفید باشد.
 خب، این روزها روزهاى صفا است؛ همان طور که عرض کردیم، صفاى ماه رمضان و روزهدارى، صفاى شبهاى قدر، صفاى متصاعد از یاد مولاى متقیان - که مظهر صفا و منبع صفا، آن بزرگوار بود - و صفاى جوانى شما است. بحمدالله جمع جوانان دانشجوى ما - که البته شماها الگوهائى هستید - و مجموعهى عظیم دانشجوئى در کشور،  از جهات مختلف جمع امیدبخشى هستند. امیدواریم انشاءالله آیندهى شما، آیندهى کشور، به برکت تلاش و کار شما، شیرین و سرشار از امید و نیرو باشد.
مطالبى که دوستان بیان کردند، مطالب بسیار خوبى بود. سال گذشته هم من یادم هست که از مطالب برادران و خواهران دانشجو که اینجا بیان کردند، حقیقتاً لذت بردم و  این را گفتم. البته آن حرفها با جزئیات در یاد من نمیمانَد، اما به طور کلى یادم هست که بسیار خوب بود. امسال هم همین جور؛ امسال هم بحمدالله آنچه شما جوانها در بخشهاى مختلف بیان کردید، مطالب پخته و سنجیده‌اى بود. اغلب این حرفهائى را که شما گفتید، من قبول دارم. پیشنهادهائى هم در ضمن بیاناتتان بود که امیدواریم ان‌شاءالله دستگاههاى کشور، خود ما، مسئولین دیگر، بتوانیم این پیشنهادها را بیشتر بررسى کنیم و راه تحقق خواسته‌هائى که در وراى این پیشنهادها هست، پیدا شود.
من چند تا مطلب را در ضمن بیانات شما اینجا علامتگذارى کردم که درباره‌اش یک جمله‌اى عرض کنم. یکى از آقایان درباره‌ى لزوم اندیشکده‌ها مطلبى گفتند؛ حرف کاملاً درستى است، من تأیید میکنم؛ و این را باید طراحى کرد دیگر. حالا آن دوستمان گفتند که ما یک الگوى محدودى هم براى این داریم و تحویل میدهیم، که چیزى ظاهراً به من تحویل ندادند.
 یکى از دوستان به مسئله‌ى اعتدال اشاره کردند و از من خواستند که «اعتدال» را معنا کنم؛ چون دولت منتخب، شعار اعتدال میدهد. به نظرم این تکلیف من نیست که اعتدال را معنا کنم. بالاخره هر کسى یک نیتى، یک فکرى پشت سر حرف و شعارش هست. رئیس جمهور منتخبِ محترم حتماً این کار را خواهد کرد و اعتدال را معنا خواهد کرد و عرصه براى قضاوتها باز است؛ ما هیچ کس را از قضاوت کردن درباره‌ى مطالبى که گفته میشود، منع نمیکنیم. البته من توصیه‌هائى دارم که شاید ان‌شاءالله در خلال مطالب عرض کنم.
 یکى از دوستان اشاره کردند که بین دانشجویان به خاطر اختلاف در تحلیل درباره‌ى مسائل گوناگون، کدورتهائى وجود دارد. من جداً میخواهم این را خواهش کنم که همه کوشش کنند که اختلاف نظر در تحلیل، در برداشت، در تلقى از واقعیتها، به کدورت نینجامد، به دعوا نینجامد. خب، مثل محیطهاى علمى، دو نفر ممکن است نظرات علمىِ متفاوتى داشته باشند؛ این لزوماً به درگیرى و مخالفت و دشمنى نخواهد انجامید؛ خب، دو تا نظر است. در زمینه‌ى مسائل سیاسى و اجتماعى هم به نظرم میرسد که وقتى در چهارچوبها شما متفق و متحدید، اینجور باید برخورد کنید؛ نگذارید به کدورت بینجامد. بله، ممکن است کسانى باشند که از لحاظ اصول و مبانى با شما دشمنى کنند؛ خب آن یک مقوله‌ى دیگرى است، یک بحث دیگرى است؛ اما اختلاف نظر نباید به دعوا و کدورت و احیاناً خشونت بینجامد. امام (رضوان الله علیه) - البته نه به دانشجویان  - مکرر به سیاستمداران و نمایندگان و مسئولان و فعالان سیاسى توصیه میکردند و میگفتند مثل مباحثه‌ى طلبه‌ها رفتار کنید. طلبه‌ها در هنگام مباحثه، گاهى اوقات علیه هم عصبانى میشوند - حالا مضمون هم میگویند به طلبه‌ها، میگویند کتاب تو سر هم میزنند! که البته چنین چیزى نیست - بحث میکنند، داد میکشند؛ کسى نگاه کند، خیال میکند اینها میخواهند مثلاً همدیگر را تکه‌پاره کنند؛ در حالى که نه، مباحثه که تمام میشود، بلند میشوند میروند با همدیگر سر سفره مى‌نشینند و آبگوشتشان را میخورند، با هم حرف میزنند، با هم دوستند، رفیقند. امام میگفتند: سیاسیون  - چه در مجلس، چه در دولت، چه در حزب جمهورى اسلامى که آن‌وقت ما داشتیم، یا بقیه‌ى عرصه‌هاى سیاسى - اینجورى با هم رفتار کنند. ممکن است اختلاف نظر هم باشد، بگومگو هم باشد، اما نگذارید کدورت و دشمنى به میان بیاید.
 خوشبختانه امروز جامعه‌ى دانشجوئى کشور - به طور اغلبى میخواهیم عرض کنیم - با مبانى مشترکى دارند حرکت میکنند؛ اگرچه سلائق مختلف سیاسى هم دارند. بنده هم اعتقادم همین است که با سلائق گوناگون، بحث باید کرد، گفتگو باید کرد - که حالا من شاید ان‌شاءالله در خلال عرایضم مطالبى عرض کنم - منتها دشمنى و دعوا و اختلاف و کدورت و این چیزها، نه؛ حتّى‌المقدور سعى کنید این را از محیط دانشجوئى دور کنید.
 یکى از برادرها به قضایاى سال ۸۸ و این حرفها اشاره کردند. من خواهش میکنم اگر چنانچه مسائل سال ۸۸ را مطرح میکنید، مسئله‌ى اصلى و عمده را در این قضایا مورد نظر و در مدّ نگاهتان قرار دهید؛ آن مسئله‌ى اصلى این است که یک جماعتى در مقابل جریان قانونى کشور، به شکل غیر قانونى و به شکل غیر نجیبانه ایستادگى کردند و به کشور لطمه و ضربه وارد کردند؛ این را چرا فراموش میکنید؟ البته ممکن است در گوشه و کنار یک حادثه‌ى بزرگ زد و خوردهائى انجام بگیرد که انسان نتواند ظالم را از مظلوم تشخیص دهد؛ یا یک نفر در موردى ظالم، در موردى مظلوم باشد؛ این کاملاً امکان‌پذیر است؛ اما در این قضایا، مسئله‌ى اصلى گم نشود. خب، در انتخابات سال ۸۸، آن کسانى که فکر میکردند در انتخابات تقلب شده، چرا براى مواجهه‌ى با تقلب، اردوکشى خیابانى کردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومى، نخیر، به شکلى که قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهى نمیکنند؟ در جلسات خصوصى میگویند ما اعتراف میکنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟ چرا براى کشور هزینه درست کردید؟ اگر خداى متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروه‌هاى مردم به جان هم مى‌افتادند، میدانید چه اتفاقى مى‌افتاد؟ مى‌بینید امروز در کشورهاى منطقه، آنجاهائى که گروه‌هاى مردم مقابل هم قرار میگیرند، چه اتفاقى دارد مى‌افتد؟ کشور را لب یک چنین پرتگاهى بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت به‌خرج دادند. در قضایاى سال ۸۸، این مسئله‌ى اصلى است؛ این را چرا فراموش میکنید؟ درباره‌ى حادثه‌ى سال ۷۸ هم ما حرف زیاد داریم؛ آن هم داستان دیگرى است.
 دنبال همین موضوعى که عرض کردم، این را هم بگویم که یکى از دوستان گفتند اگر در دانشگاه چنین شود یا چنان شود، ما بشدت برخورد خواهیم کرد. من معناى این «شدت» را درست نفهمیدم! این برادرى که این مطلب را گفتند، اتفاقاً منطق بیانى‌شان بسیار متین و مستحکم و سنجیده بود. خیلى خوب، شما که اهل منطقید، شما که به این خوبى استدلال میکنید، شما که میتوانید اینجور از مبانى درستِ خودتان دفاع کنید، چه احتیاج دارید که با شدت برخورد کنید؟ اگر مراد از شدت، شدت در بیان و بحث و استدلال و نگارش است، خب حرفى نیست؛ اما اگر به معناى دیگرى است، نه، من موافق نیستم که در مقابل نظر مخالف خودتان، یا فلان پدیده‌ى مخالف نظر شما، کار همراه با عنف، با شدت -  به آن معنائى که ممکن است مورد نظرتان باشد - صورت بگیرد.
 چند نفر از دوستان راجع به مسئله‌ى «تکلیف» و «نتیجه» سؤال کردند؛ که من  درباره‌ى آن، یک مختصر توضیحى بعد خواهم داد.
 یکى از برادران درباره‌ى «نظارت» بحث کردند؛ من کاملاً حرف ایشان را تصدیق میکنم. نظارت بر دستگاه‌هائى از جمله صدا و سیما را ذکر کردند؛ که این کاملاً مورد تأیید ما است، و لازم است؛ منتها سازوکار نظارت بر دستگاهى مثل مجلس چگونه است؟ - این مطلب مهمى است، این چیز کوچکى نیست - یا سازوکار نظارت بر قوه‌ى قضائیه یا برخى دستگاه‌هاى دیگر چگونه خواهد بود؟ این یک موضوع مهمى است؛ این میتواند جزو موضوعاتى باشد که فعالان دانشجوئى در سطح فکر بالا، رویش برنامه‌ریزى کنند، فکر کنند، کار کنند، پیشنهاد تهیه کنند؛ به نظرم جزو کارهاى شما است؛ این کارها را بکنید، به تشکیلات عمومى کشور کمک کنید.
 یکى از برادران راجع به این‌که برخى از دستگاه‌هائى که مرتبط با رهبرى هستند، از فعالیت شفاف و از بازرسى امتناع میکنند، تذکر دادند. البته من چنین گمانى ندارم. اگر چنانچه اینجور باشد، بله، نباید از بیان شفاف در مسائلى که تبیین‌شدنى است و باید تبیین شود، اجتناب کنند؛ از بازرسى هم نباید امتناع کنند. فکر هم نمیکنم که حالا مثلاً دستگاه‌هائى مثل بنیاد مستضعفان یا از قبیل اینها، از بازرسى مستثنا باشند؛ یعنى من تا حالا چنین تصورى ندارم. به‌هرحال اگر اینجور باشد، این اشکال وارد است؛ و لازم است که دستگاه‌هاى نظارتى بتوانند بر اینها هم نظارت کنند.
 یکى از برادران راجع به مختصات فضاى بانشاط دانشگاه از بنده سؤال کردند؛ که خب، این موضوع قابل توجهى است؛ که من حالا یادداشتهائى هم در این زمینه دارم، که عرض میکنم.
 یکى از دوستان از من میپرسند که توصیه‌ى شما به دانشجویانى که از مهر آینده وارد محیط دانشگاه خواهند شد، چیست؟ توصیه‌ى من به آن دانشجویان هم مثل توصیه‌ى به همه‌ى دانشجویان است؛ من همه‌ى دانشجویان را به «دانشجوئى» به معناى واقعى کلمه - یعنى دنبال علم رفتن - و به فعالیتهاى متناسب با دانشجوئى دعوت میکنم؛ چه فعالیتهاى اجتماعى، چه فعالیتهاى سیاسى.
 نکته‌اى هم که یکى از دوستان درباره‌ى تأمین مالى دانشگاه‌ها گفتند، نکته‌ى درست و قابل توجهى است. به‌هرحال مطالبى را آقایان و خانمى که صحبت کردند، بیان کردید؛ مطالبِ بسیار خوب و درستى بود.
 آنچه که من یادداشت کردم که به شما عرض کنم - البته این حرفها مربوط به مجموعه‌هاى دانشجوئى است، لیکن قابل تعمیم به کل کشور و قشرهاى مختلف جوان در کشور است - یکى این است که جوان، دانشجو و عنصر انقلابى نسبتش با آرمانهاى انقلاب چیست؟ بنده معتقدم که آرمانهاى انقلاب - که چهارچوبهایش مشخص است، بنده هم بعضى‌ها را تصریح خواهم کرد و اسم خواهم آورد - بدون نیرو و نشاط و جسارت جوانى، قابل تعقیب و قابل دسترسى نیست. نسبت شما با آرمانها، اینچنین نسبتى است. عقیده‌ى من این است که اگر چنانچه نیروى جوانى، یعنى قدرت فکرى و بدنى، و اگر نشاط و روحیه و حالت تحرک، و همچنین جسارت، یعنى خطشکنى‌ها، که در جوانها به عنوان خصیصه وجود دارد، نباشد،  ما به آرمانها دست پیدا نخواهیم کرد. لذا جوانها در زمینه‌ى دسترسى به آرمانها و تحقق آرمانهاى انقلاب و آرمانهاى اسلامى، داراى مسئولیتهاى بزرگى هستند و کارآمدى بسیار بالائى هم دارند. هر کسى که در پى تحقق آرمانها است، باید نقش جوانها را جدى بگیرد؛ و بدانید بنده نقش جوانها را جدى میگیرم. آنچه که من در مورد جوانها، چه جوان دانشجو - البته بخصوص جوان دانشجو - و چه غیر دانشجویان، بارها بر زبان آوردم، تعارف زبانى نیست؛ اعتقادم این است و معتقدم که جوانها میتوانند گره‌گشائى کنند. البته مهم این است که میدان کار را، میدان تحرک را بشناسند، آن را درست تعریف کنند؛ کارى را هم که میخواهند انجام دهند، درست تعریف کنند. این یک مطلب.
 مطلب دیگر این است که آرمانهاى نظام اسلامى - که در حقیقت آرمانهاى اسلامى است - یک منظومه‌اى است، یک مجموعه‌اى است، مراتب مختلفى هم دارد؛ بعضى از اینها اهداف غائى‌تر و نهائى‌ترند، بعضى‌ها اهداف کوتاه‌مدتند، اما جزو آرمانهایند؛ همه‌ى اینها را باید دنبال کرد. مثلاً فرض بفرمائید جامعه‌ى عادلانه و عادل و پیشرفته و معنوى - با این خصوصیات - خب، یک آرمان است؛ جزو آرمانهاى درجه‌ى یک و جزو برترین آرمانها است. اسلام در پى آن است که اولاً یک جامعه‌اى ایجاد کند که عادلانه اداره شود؛ یعنى مسئولان و مدیران جامعه به عدالت رفتار کنند؛ ثانیاً خود جامعه، جامعه‌ى عادلى باشد - عدالت مخصوص مدیران نیست؛ آحاد مردم هم باید نسبت به یکدیگر عدالت داشته باشند - و آنگاه جامعه، جامعه‌ى پیشرفته‌اى باشد. اسلام به‌هیچ‌وجه برنمیتابد جامعه‌ى عقب‌افتاده‌ى در مسائل علمى، در مسائل سیاسى، در مسائل تمدنى و در هر عرصه‌ى دیگرى را؛ اسلام دنبال ایجاد یک جامعه‌ى پیشرفته است؛ بخش مهمى از احکام اسلام این را فریاد میزند. بنابراین، این جزو آن مجموعه‌ى کلان جامعه‌ى اسلامى است. اسلام همچنین در پى ایجاد جامعه‌ى معنوى است. در نظام اسلامى، جامعه، هم عادلانه اداره میشود، هم در درون خود جامعه‌ى عادلى است، هم جامعه‌ى پیشرفته است، هم جامعه‌ى معنوى است؛ یعنى از معنویت سیراب است، برخوردار است؛ معنویتى که موجب میشود انسان اهداف حقیر مادى و شهوات روزمره‌ى زندگى را اهداف بلند خود نشمارد؛ هدفهاى والاترى، هدفهاى بالاترى براى او مطرح باشد؛ ارتباط آحاد انسان، ارتباط دلها با خدا، محفوظ باشد؛ این جامعه‌ى مورد نظر اسلام است. خب، این شد یک آرمان. البته یک چنین جامعه‌اى آن‌وقت الگو هم خواهد شد. اگر ما بتوانیم با کوشش جمعى، یک چنین جامعه‌اى را به‌وجود بیاوریم - که البته به نظر من کاملاً ممکن و کاملاً قابل تحقق و عملى است و بخش زیادى هم ما در این زمینه پیش رفتیم  - این جامعه الگو خواهد شد؛ نه فقط براى جوامع مسلمان و کشورهاى مسلمان، بلکه حتّى براى کشورهاى غیر مسلمان. خب، ایجاد یک جامعه‌اى با این خصوصیات، یکى از آرمانهاست.
 یک آرمان دیگر، اقتصاد مقاومتى است؛ که نسبت به آرمان قبلى که گفتیم، یک آرمان خُرد است. با اینکه خود اقتصاد مقاومتى چیز مهمى است، اما در واقع در ذیل آن آرمان قبلى تعریف میشود. سلامت در جامعه، صنعت برتر، کشاورزى برتر، تجارت پر رونق، علم پیشرو، اینها همه‌اش جزو آرمانها است. نفوذ فرهنگى در جهان، نفوذ سیاسى در جهان و در منظومه‌ى سیاسى سلطه در عالم، اینها همه‌اش جزو آرمانها است. رسیدن به عدالت اجتماعى، جزو آرمانها است. بنابراین وقتى میگوئیم آرمان، ذهن ما به یک امر غیر قابل تعریفِ دور از دسترسى نرود؛ آرمان یعنى اینها، اینها همه آرمانهایند؛ البته در درجات مختلف.
 مجموعه‌ى این خواسته‌ها و هدفها، منظومه‌ى آرمانى اسلام را تشکیل میدهد. شما براى هر کدام از اینها که تلاش کنید، تلاش براى آرمانها کرده‌اید. آن مجموعه‌اى که فرض کنیم در راه اقتصاد مقاومتى کار میکند، یا آن مجموعه‌اى که در زمینه‌ى گسترش فرهنگ انقلابى و اسلامى در دنیاى اسلام تلاش میکند، اینها همه دارند کار آرمانى میکنند. آن کسى که همین تلاش را در زمینه‌ى سیاسى و دیپلماسى دارد انجام میدهد، کارش آرمانى است. آن کسى که  فرضاً در زمینه‌ى سلامت تلاش میکند، دارد کارى براى آرمانها انجام میدهد. آرمانها اینهایند؛ مجموعه‌ى رتبه‌هاى مختلف براى آرمانها، و همه لازم.
 سؤال دیگرى که مطرح شد و من هم اینجا از قبل یادداشت کردم - که این نشان میدهد این سؤال قبلاً به من منتقل شده؛ یعنى سؤالى است که مطرح است - این است: نسبت آرمانها با واقعیتهائى که وجود دارد، چیست؟ مثلاً فرض بفرمائید تحریم. تحریم یک واقعیتى است. خب، یکى از آرمانهاى ما پیشرفت اقتصادى کشور است، از آن طرف هم واقعیتى وجود دارد به نام تحریم. یا در مسائل گوناگون سیاسى؛ در انتخابات، در غیره، غیره. آنچه که من میتوانم عرض کنم، این است که ما آرمانگرائى را صددرصد تأیید میکنیم، دیدن واقعیتها را هم صددرصد تأیید میکنیم. آرمانگرائى بدون ملاحظه‌ى واقعیتها، به خیالپردازى و توهّم خواهد انجامید. وقتى شما دنبال یک مقصودى، یک آرمانى حرکت میکنید، واقعیتهاى اطراف خودتان را باید بسنجید و بر طبق آن واقعیتها برنامه‌ریزى کنید. بدون دیدن واقعیتهاى جامعه، تصور آرمانها خیلى تصور درست و صحیحى نخواهد بود، چه برسد به دستیابى به آرمانها.
 اگر بخواهیم مثال بزنیم، باید بگوئیم آرمانها مثل قله‌اند. کسانى که اهل گردش در کوهستان و رفتن به سمت قله‌ها هستند، قله را درست تصور میکنند. رسیدن به قله، یک آرمان است؛ آرمانها را به این تشبیه کنید. انسان دوست میدارد به آن قله برسد. وقتى شما این پائین هستید، دوست میدارید بروید و برسید به آن نقطه‌ى اوج و ستیغ این بلندى و ارتفاع؛ منتها واقعیتى وجود دارد؛ اگر بى‌توجه به این واقعیت بخواهید این کار را بکنید، نیروى خودتان را هدر میدهید؛ آن واقعیت این است که راه رسیدن به این قله، این نیست که شما جلوى چشمت مشاهده میکنى که حالا اینجا قله است، این هم دامنه است، بگیر و برو بالا؛ اینجورى نیست، راه دارد. اگر چنانچه شما بى‌احتیاطى کردید، همینى که جلوى چشم شما است، دامنه را گرفتید رفتید بالا، قطعاً به نقاطى خواهید رسید که نه راه پیش رفتن دارید، نه راه عقب آمدن. اینهائى که اهل رفتن به کوه و گردش در کوهستان هستند، چنین چیزى برایشان پیش مى‌آید؛ براى بنده هم پیش آمده. وقتى انسان بدون آشنائى با راه حرکت میکند، به نقطه‌هائى میرسد که راه جلو رفتن و عقب ماندن ندارد؛ با زحمت زیاد انسان باید خودش را از مشکل خلاص کند. واقعیت عبارت است از همین راه؛ راه را باید پیدا کرد.
 البته باید واقعیتها را به معناى واقعى کلمه دید، نه آنچه که به عنوان واقعیت القاء میشود. شما جوانها خیلى خوب میدانید؛ در جنگهاى روانى که امروز در دنیا معمول است، یکى از کارها القاى واقعیتهاى غیر واقعى است؛ چیزهائى را به عنوان واقعیت القاء میکنند که واقعیت ندارد؛ شایعه درست میکنند، حرف میزنند، که واقعیت نیست؛ اگر چنانچه کسى چشم باز و بینا نداشته باشد، دچار اشتباه میشود. اینکه ما میگوئیم بصیرت، به خاطر این است. یکى از کارکردهاى بصیرت همین است که انسان واقعیتها را آنچنان که هست، ببیند. در تبلیغات گاهى یک واقعیتى را از آنچه که هست، چندین برابر بزرگتر نشان میدهند؛ در حالى که بعضى از واقعیتهاى دیگر را اصلاً نشان نمیدهند. مثلاً فرض بفرمائید یکى از واقعیتها این است که بخشى از نخبگان کشور از کشور خارج میشوند؛ بله، این یک واقعیتى است؛ اما در قبال این، یک واقعیت دیگرى هم وجود دارد و آن عبارت است از افزایش نخبه، افزایش دانشجویان نخبه. ما کِى این همه دانشجوى نخبه داشتیم؟ به تاریخ دانشگاه کشور نگاه کنید؛ در این ده بیست سال اخیر، فراوانى دانشجویان نخبه‌ى ما در بخشهاى مختلف کاملاً چشمگیر است. چقدر ما استاد نخبه داریم. جمهورى اسلامى وقتى که پیروز شد، تعداد اساتید دانشگاه‌هاى کشور، یک تعداد معدودى بود - که البته چون دقیقش یادم نیست، نمیخواهم بگویم، اما تعداد خیلى معدودى بود؛ حدودش یادم هست - امروز بیش از ده برابر، این تعداد بالا رفته؛ خب، اینها همه نخبگانند. حالا گیرم از این مجموعه‌ى عظیم نخبه‌اى که در دانشگاه‌هاى کشور پروریده شده‌اند - اعم از دانشجو و استاد و نخبه‌هاى علمى و اینها - یک تعدادى هم رفتند خارج. اگر انسان آن واقعیت را مى‌بیند، این واقعیت را هم ببیند. کسانى که  علیه نظام جمهورى اسلامى تبلیغات میکنند، آن یکى را بزرگ میکنند، این یکى را ندیده میگیرند؛ اصلاً اسمى از آن نمى‌آورند. بنابراین واقعیت را باید دید. آرمانها با نگاه به واقعیتها است که قابل تحقق خواهند بود. اما واقعیت را ببینیم، نه آنچه که  با شگردهاى دشمنانه، به‌عنوان واقعیت به ما القاء میشود.
 به نظر من فعال دانشجوئىِ آرمانخواه که واقعیتها را هم میشناسد، هرگز نباید در هیچ شرائطى احساس انفعال و بن‌بست کند. یعنى نباید از آرمانخواهى دست برداشت؛ نه در هنگام پیروزى‌هاى شیرین، نه در هنگام هزیمتهاى تلخ. ما در عرصه‌ى دفاع مقدس پیروزى‌هاى بزرگى داشتیم، هزیمتهاى تلخى هم داشتیم. امام (رضوان الله علیه) سفارش میکردند و میگفتند: نگوئید شکست، بگوئید عدم‌الفتح. یک جا پیروزى نصیب انسان میشود، یک جا هم پیروزى نصیب انسان نمیشود؛ چه اهمیتى دارد؟ بعضى‌ها هستند که اگر چنانچه جریان کار بر وفق مرادشان پیش آمد و به نقطه‌ى مورد نظر خودشان رسیدند، از دنبال کردن آرمانها دست میکشند؛ این خطا است. «فاذا فرغت فانصب»؛(۱) قرآن به ما میگوید: وقتى این کار را تمام کردى، این تلاش را تمام کردى، تازه خودت را آماده کن، بایست براى ادامه‌ى کار. بعضى آنجورند - این اشتباه است - بعضى هم بعکس؛ اگر آنچه که پیش مى‌آید، بر طبق خواست آنها نبود، بر وفق مراد آنها نبود، دچار یأس و انفعال و شکست میشوند؛ این هم غلط است؛ هر دو غلط است. اصلاً بن‌بستى وجود ندارد در آرمانخواهىِ صحیح و واقع‌بینانه. وقتى انسان واقعیتها را ملاحظه کند، هیچ چیز به نظرش غیر قابل پیش‌بینى نمى‌آید.
 توقع من از عزیزان دانشجو این است که همواره دنبال آرمانها باشند؛ چه در آن مواردى که حادثه‌اى که پیش مى‌آید، طبق دلخواه شما است، چه در آنجائى که حادثه‌اى که پیش مى‌آید، طبق دلخواه شما نیست؛ آرمانگرائى را با نگاه به واقعیتها از دست ندهید و دنبال کنید. در اصلِ انقلاب همین جور بود، در جنگ همین جور بود؛ در حوادث گوناگونى هم که در این سالها پیش آمده، همیشه همین جور بوده است. بعضى‌ها در قبال حوادث گوناگون، موضعگیرى‌ها و موقعیتهاى روحى و معنوى و فکرى‌شان، متناسب با آنچه که لازمه‌ى آرمانخواهى است، نیست.
 یک سؤال دیگر این است - که اینجا هم باز بعضى از دوستان گفتند - که رابطه‌ى «تکلیف‌مدارى» با «دنبال نتیجه بودن» چیست؟ امام فرمودند: ما دنبال تکلیف هستیم. آیا این معنایش این است که امام دنبال نتیجه نبود؟ چطور میشود چنین چیزى را گفت؟ امام بزرگوار که با آن شدت، با آن حدّت، در سنین کهولت، این همه سختى‌ها را دنبال کرد، براى اینکه نظام اسلامى را بر سر کار بیاورد و موفق هم شد، میشود گفت که ایشان دنبال نتیجه نبود؟ حتماً تکلیف‌گرائى معنایش این است که انسان در راه رسیدن به نتیجه‌ى مطلوب، بر طبق تکلیف عمل کند؛ برخلاف تکلیف عمل نکند، ضدتکلیف عمل نکند، کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشى که پیغمبران کردند، اولیاى دین کردند، همه براى رسیدن به نتائج معینى بود؛ دنبال نتائج بودند. مگر میشود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم؟ یعنى نتیجه هر چه شد، شد؟ نه. البته آن کسى که براى رسیدن به نتیجه، برطبق تکلیف عمل میکند، اگر یک وقتى هم به نتیجه‌ى مطلوب خود نرسید، احساس پشیمانى نمیکند؛ خاطرش جمع است که تکلیفش را انجام داده. اگر انسان براى رسیدن به نتیجه، بر طبق تکلیف عمل نکرد، وقتى نرسید، احساس خسارت خواهد کرد؛ اما آن که نه، تکلیف خودش را انجام داده، مسئولیت خودش را انجام داده، کار شایسته و بایسته را انجام داده است و همان طور که قبلاً گفتیم، واقعیتها را ملاحظه کرده و دیده است و بر طبق این واقعیتها برنامه‌ریزى و کار کرده، آخرش هم به نتیجه نرسید، خب احساس خسارت نمیکند؛ او کار خودش را انجام داده. بنابراین، این که تصور کنیم تکلیف‌گرائى معنایش این است که ما اصلاً به نتیجه نظر نداشته باشیم، نگاه درستى نیست.
 در دفاع مقدس و در همه‌ى جنگهائى که در صدر اسلام، زمان پیغمبر یا بعضى از ائمه (علیهم‌السّلام) بوده است، کسانى که وارد میدان جهاد میشدند، براى تکلیف هم حرکت میکردند. جهاد فى‌سبیل‌الله یک تکلیف بود. در دفاع مقدس هم همین جور بود؛ ورود در این میدان، با احساس تکلیف بود؛ آن کسانى که وارد میشدند، اغلب احساس تکلیف میکردند. اما آیا این احساس تکلیف، معنایش این بود که به نتیجه نیندیشند؟ راه رسیدن به نتیجه را محاسبه نکنند؟ اتاق جنگ نداشته باشند؟ برنامه‌ریزى و تاکتیک و اتاق فرمان و لشکر و تشکیلات نظامى نداشته باشند؟ اینجور نیست. بنابراین تکلیف‌گرائى هیچ منافاتى ندارد با دنبال نتیجه بودن، و انسان نگاه کند ببیند این نتیجه چگونه به دست مى‌آید، چگونه قابل تحقق است؛ براى رسیدن به آن نتیجه، بر طبق راههاى مشروع و میسّر، برنامه‌ریزى کند.
 یک نکته‌ى دیگر این است که در دانشگاهها شور و نشاط یک امر لازمى است. دانشگاهِ دچار رکود، دانشگاه خوبى نیست. مراد از این شور و نشاط چیست؟ این شور و نشاط در بخشهاى مختلفى خودش را نشان میدهد؛ هم در بخشهاى علمى، هم در بخشهاى اجتماعى و سیاسى، این شور و نشاط میتواند خودش را نشان دهد. محیط دانشگاه، محیط جستجو کردن از نقطه‌نظرات درست در زمینه‌ى سیاسى و در زمینه‌ى اداره‌ى کشور و همچنین در زمینه‌ى مسائل کلان دیگر است. فرض کنید راجع به مسئله‌ى بیدارى اسلامى - که یک مسئله‌ى مهمى است - جاى جستجو کردن از نقطه‌نظر صحیح در این باره، محیطهاى دانشگاهى و دانشجوئى است. بر اساس فکر و بحث و تحرک ذهنى، تحرک عملى به وجود مى‌آید؛ وظائف آشکار میشود؛ بر طبق آن وظائف باید کارهائى انجام بگیرد، که انجام میگیرد. بنابراین بحث و تحلیل و فهم و تشخیص در دانشگاهها، یکى از عرصه‌هاى گوناگون شور و نشاط است.
 جدا کردن مسائل اصلى از فرعى، مسائل درجه‌ى یک از مسائل درجه‌ى دو، سرگرم نشدن به مسائلى که از اولویت برخوردار نیستند و شناختن این مسائل، از عرصه‌هاى شور و شوق دانشجوئى و دانشگاهى است. اگر شما مى‌بینید در بیرون کسانى احیاناً به مسائل فرعى سرگرم میشوند، خودشان را مشغول میکنند، محیط دانشگاه باید بتواند در این زمینه داورى درستى داشته باشد: آقا این مسئله اصلى است، این مسئله فرعى است؛ این مسئله از اولویت برخوردار است، این مسئله از اولویت برخوردار نیست. محیط دانشجوئى، یک چنین محیطى است. این معنایش این نیست که حتماً بر همه‌ى این جمع دانشجوئى، فکر واحدى حاکم باشد؛ نه، ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ شما میگوئید این مسئله از اولویت برخوردار نیست، دیگرى میگوید هست؛ خیلى خوب، محیط، محیط بحث است؛ همین، نشاط ایجاد میکند.
 به نظر من امروز موضوعاتى وجود دارد که میتواند مورد بحث در محیطهاى دانشجوئى واقع شود و همین زمینه‌هاى شور و نشاط گوناگون علمى و اجتماعى را به‌وجود آورد؛ یکى‌اش مسئله‌ى «حماسه‌ى اقتصادى» است. خب، حماسه‌ى اقتصادى یک عنوان است، به کار رفت؛ درباره‌ى حدود این عنوان میشود فکر کرد، بحث کرد؛ راهکارهاى رسیدن به این حماسه را میشود بحث کرد. محیطهاى دانشگاهى و دانشجوئى میتوانند در این زمینه فعال باشند. اینها جزو بحثهائى است که میتواند سرنوشت کشور را تغییر دهد. البته حماسه‌ى اقتصادى یک مسئله‌ى زودگذر نیست؛ اینجور نیست که حالا ما چند ماه حماسه‌ى اقتصادى به راه بیندازیم و به نتائجى دست پیدا کنیم؛ نه، حماسه‌ى اقتصادى یک عنوان و یک تیتر براى یک حرکت بلندمدت است، که میتواند در سال ۹۲ شروع شود، و باید هم شروع شود.
 یا فرض بفرمائید «اقتصاد مقاومتى». خب، عنوان «اقتصاد مقاومتى»، عنوان مهمى است. البته کار شده، تعریف شده، بحث شده، سیاستگذارى شده - در مراکزى که براى سیاستگذارى است - منتها جاى بحث دارد: اقتصاد مقاومتى یعنى چه؟ در زمینه‌ى مسائل اقتصادى کشور، چه جور مقاومتى مورد نظر است؟ دانشگاه به عنوان یک کار علمى، یک موضوع علمى، چقدر میتواند به این قضیه بپردازد؟ اینها همه میتواند موضوع بحثهاى دانشجوئى قرار بگیرد.
 یا مسئله‌ى «سبک زندگى» - که بنده سال گذشته در سفر بجنورد آن را مطرح کردم و مورد استقبال هم قرار گرفت - مسئله‌ى مهمى است. بحث درباره‌ى مسائل سبک زندگى، اظهارنظر، موافقت، مخالفت، در مواد گوناگون؛ اینها بحثهائى است که دانشگاه را زنده و بانشاط نگه میدارد. اینجور بحثهاى مهم و ناظر به واقعیتها، خون در رگهاى این پیکره‌ى عظیم جارى میکند. اینها غیر از بحثهاى رائجى است که ما دیده بودیم و زمان جوانى ما معمول بود. ما آن‌وقتها به این بحثها میگفتیم بحثهاى روشنفکرى، که هیچ ناظر به واقعیت نبود؛ ساعتها مى‌نشستند بحث میکردند، یک چیزى را یکى اثبات میکرد، دیگرى نفى میکرد؛ هیچ نتیجه‌اى هم نداشت، هیچ ناظر به واقعیتهاى اجتماعى هم نبود؛ اما اینها بحثهائى است که همه‌اش ناظر به مسائل اجتماعى است.
 یا همین مسئله‌ى «بیدارى اسلامى»، آفتهاى بیدارى اسلامى. اتفاقى که در دنیاى اسلام در این چند کشور رخ داد، اتفاق کوچکى نبود؛ اتفاق بزرگى بود. البته تحلیل یکى از برادران کاملاً درست است؛ بلا شک برخاسته‌ى از بیدارى اسلامى در جمهورى اسلامى در ایران اسلامى بود. نمیخواهیم این را بیخودى مطرح کنیم که حساسیتها در میان کشورهاى مختلف تحریک شود؛ اما واقعیت این است. خود این بیدارى اسلامى یک پدیده‌ى بسیار مهمى است؛ اینجور هم نیست که حالا با آنتى‌تزهائى که به قول خودشان برایش درست کردند، بگوئیم این بیدارى از بین رفته است؛ نه، اینجورى نیست؛ این بیدارى به وجود آمده. همین حوادثى که امروز شما در مصر و در بعضى جاهاى دیگر مشاهده میکنید، اینها همه‌اش نشانه‌ى این است که عمق بیدارى اسلامى در این کشورها وجود دارد؛ البته خوب مدیریت نشد، ناشیگرى کردند. یکى از همین حرفها این است که شما این ناشیگرى‌ها را پیدا کنید، ببینید کجا اشتباه کردند؛ چه کار کردند که نباید میکردند، یا چه کارهائى نکردند که باید میکردند؛ این یکى از موضوعات مهم بحثهاى حلقه‌هاى دانشجوئى است. به نظر من مهم است که بدانیم و مقایسه کنیم بین انقلاب اسلامى و تشکیل نظام اسلامى در ایران، و آنچه که به عنوان انقلاب اسلامى مثلاً در کشور بزرگى مثل مصر اتفاق افتاد. آنجا این آفتها به وجود آمد. امروز صحنه‌ى مصر، صحنه‌ى بسیار دردناکى است؛ براى ماها که نگاه میکنیم، واقعاً دردناک است. این به خاطر اشتباهاتى است که صورت گرفت؛ یک کارهائى نباید میشد، شد؛ یک کارهائى باید میشد، نشد. آن‌وقت اینها مقایسه شود با نظائر خودش در نظام جمهورى اسلامى؛ اینجااز اول چگونه عمل شد، و آنجا چگونه؟ به نظر ما اینها خیلى مهم است. امروز استکبار یک صف‌آرائى عجیبى دارد، یک خاکریز طولانى‌اى در مقابل این بیدارى به‌وجود آورده؛ حالا یک بخشهائى‌اش را شما در این کشورها و در این حوادث و همچنین در حوادث کشور خودمان دارید مشاهده میکنید. کار، خیلى کار مهمى است.
 یا یکى از موضوعاتى که باز میتواند مورد بحث و مطالعه قرار بگیرد، عمق راهبردى نظام در نگاه به مسائل منطقه است. در نگاه به مسائل منطقه، انسان متوجه یک موضوعى میشود و آن، عمق راهبردى جمهورى اسلامى در این مناطق است. یک جاهائى یک حوادثى است که میتواند مثل ریشه و مایه‌ى استحکام یا ریسمانهاى نگهدارنده‌ى خیمه، براى داخل کشور به حساب بیاید؛ اینها عمق راهبردى است. اینکه شما ملاحظه کردید امام در زمینه‌ى انقلابهاى خارج از کشور و هسته‌هاى انقلابى، بیانات صریحى را در آن روزها بیان میکردند، براى تشکیل یک چنین عمقى بود؛ که تشکیل هم شد. امروز دستگاه استکبار با دستپاچگى دارد با این عمق استراتژیک مبارزه میکند؛ البته به جائى هم نرسیده و نخواهد رسید.
 یک بحث مهم در همین قضیه، کارى است که دشمن دارد در زمینه‌ى اختلاف شیعه و سنى میکند؛ کوبیدن مجموعه‌هاى شیعه در نقاط مختلف دنیاى اسلام. دشمن با این تصور که چون عناصر شیعه در واقع پایگاه‌هاى طبیعى براى جمهورى اسلامى محسوب میشوند، میخواهد این پایگاه‌ها را بکوبد؛ البته اشتباه میکند. پایگاه‌هاى جمهورى اسلامى منحصر به شیعه‌ها نیست. خیلى از برادران سنى در خیلى از کشورها آنچنان دفاع جانانه‌اى از جمهورى اسلامى میکنند که خیلى از شیعه‌ها نمیکنند. بعضى از این مخالفین ضدانقلابى که در خارج از کشور نشسته‌اند - به قول شماها، آن ور آب - و علیه جمهورى اسلامى مرتب حرف میزنند، اگر به آنها بگویند مذهبت چیست، میگوید شیعه. خیلى از مسلمانهائى که شیعه‌ى امامى هم نیستند - حالا یا شیعه‌ى زیدى‌اند، یا سنى‌اند - در دفاع از نظام اسلامى، از برادران شیعه کمتر نیستند. بنابراین در مورد عمق راهبردى، دشمنان ما فهم درستى ندارند و کارى که دارند میکنند، کار اشتباهى است. بنابراین یک صحنه‌ى مهمِ نشاطى که براى دانشگاهها لازم است، همین صحنه‌ى مسائل سیاسى و اجتماعى و مسائل ناظر به واقعیتهاى زندگى است؛ که اینها را شما میتوانید بحث کنید، پخته کنید، سنجیده کنید، اینها را بر مدیریتهاى کشور عرضه کنید و به عنوان فرآورده‌هاى علمى و فکرى براى نظام اسلامى به جا بگذارید. خود شماها چند صباح دیگر در بخشهاى مختلف کشور جزو مدیرانید؛ از اینها باید استفاده کنید، و امروز هم باید استفاده شود.
 یک عرصه‌ى دیگر، عرصه‌ى علم است؛ نشاط علمى. من به شما عرض بکنم؛ امروز یکى از نیازهاى اساسى و درجه‌ى یک کشور، نیاز علمى است. اگر چنانچه ما توانستیم در عرصه‌ى علمى، پیشرفتهائى را که تا امروز بحمدالله به دست آمده است، با همین سرعت دنبال کنیم، هم در زمینه‌ى مشکلات اقتصادى، هم در زمینه‌ى مشکلات سیاسى، هم در زمینه‌ى مشکلات اجتماعى، هم در زمینه‌ى مسائل بین‌المللى، مطمئناً گره‌گشائى‌هاى بزرگى خواهد شد. علم مسئله‌ى بسیار مهمى است. در این حدود ده سال، یازده سال گذشته، در این زمینه خیلى کار شده؛ لیکن بعد از این هم باید کار شود؛ کار مضاعف شود. من عقیده‌ام  این است که کار علمى در دانشگاه و در کشور باید جهادى باشد؛ کار علمىِ جهادى انجام بگیرد.
 یک توصیه‌ى من به دانشجوهاى عزیز این است که با اساتید ارزشى و مکتبى ارتباطاتتان را مستحکم کنید. امروز خوشبختانه در محیط  دانشگاه، استادان ارزشى و مکتبى کم نیستند؛ ارتباطات را با اینها افزایش دهید؛ با مراجع فکرى - چه فکر دینى، چه فکر سیاسى، که مورد اعتماد و اطمینان و سالم باشند - ارتباطات را افزایش دهید. مطالعات فکرى را هم - همچنان که من همیشه به دانشجویان عزیز سفارش کردم و میکنم - تقویت کنید.
در مورد موضع در برابر دولت کنونى سؤال شد. من عقیده‌ام این است که از همه‌ى دولتها و از جمله دولتى که منتخب است و ان‌شاءالله تا یکى دو هفته‌ى دیگر رسماً تشکیل و مشغول کار خواهد شد، باید حمایت کرد، باید کمک کرد، باید همکارى کرد. دوستان گفتند که اگر اینجور باشد، ما حمایت میکنیم؛ اگر اینجور باشد، انتقاد میکنیم. البته من با انتقاد مخالفتى ندارم، منتها توجه شود که اولاً انتقاد با عیبجوئى فرق میکند؛ ثانیاً باید  فرصتى براى کار به‌وجود بیاید. من در مورد این دولتى هم که امروز سر کار است، در هشت سال قبل به بعضى‌ها که هى میخواستند انتقاد کنند، گفتم بگذارید یک مقدارى وقت بگذرد و فرصتى و فضائى در اختیار این دولت قرار بگیرد، تحرکى پیدا کند، بعد اگر چنانچه انتقاد داشتید، انتقاد را شروع کنید؛ عجله نکنید در شروع انتقاد. در مورد این دولت و همه‌ى دولتها، ما همین نظر را داریم. ما معتقدیم دولتها مسئولیتهاى سنگینى دارند، کارشان واقعاً سخت است؛ اداره‌ى کشور در بخش قوه‌ى مجریه، حقیقتاً کار دشوارى است؛ باید همه کمک کنند. هیچ کس هم از ضعف خالى نیست. من به خودم نگاه میکنم، ضعفهاى فراوانى را در خودم مشاهده میکنم. طلبه‌ها گاهى که کسى یک چیزى میگوید، میگویند آقا قیاس به نفس نکن. بنده قیاس به نفس میکنم. به خودم نگاه میکنم، ضعفهاى فراوانى را در خودم مشاهده میکنم؛ میگویم همه همین جورند. همه ضعفهائى دارند، قوّتهائى دارند، مشکلاتى دارند؛ بنابراین نباید انسان توقعات را به قدرى بالا ببرد که از توان منطقى خارج باشد؛ نه، باید واقعیتها را دید، مشکلات را مشاهده کرد و کمک کرد و دعا کرد که خداى متعال ان‌شاءالله به این دولت - و هر دولتى - کمک کند تا بتوانند ان‌شاءالله کارهایشان را انجام دهند؛ و مجموعه‌ى نیروهاى فعال سیاسى و دانشجوئى و کارى و مدیریتهاى مختلف بتوانند ان‌شاءالله دست به دست هم بدهند و کارها را پیش ببرند.

 خب، وقت ما هم تمام شد؛ نزدیک به اذان هستیم، من چند تا دعا بکنم؛ شما جوانهاى عزیز با دلهاى صاف و پاکتان همراهى کنید که ان‌شاءالله این دعاها مستجاب شود. پروردگارا! سرنوشت کشور و ملت ما را سرنوشتى افتخارآمیز و همراه با سعادت و شیرینىِ خوشبختى قرار بده. پروردگارا! به ملت ما، به جوانان ما، به مسئولان ما، توفیقات و هدایت و کمک خودت را ارزانى بدار. پروردگارا! آرمانها و اهداف والاى نظام جمهورى اسلامى را در آینده‌ى نزدیکى که این جوانهاى ما آن آینده را ببینند، محقق بفرما؛ همت ما را براى رسیدن به این آرمانها روزافزون بفرما. پروردگارا! در میدانهاى خطرناک، ملت ایران و جوانان ما را یارى بفرما؛ ملت ایران را بر دشمنانش پیروز کن. پروردگارا! در این شبهاى مبارک، در این روزهاى صفا و معنویت، رحمت و برکت خودت را بر ملت ایران نازل کن. پروردگارا! آنچه گفتیم و آنچه شنیدیم، براى خودت و در راه خودت قرار بده. قلب مقدس ولىّ‌عصر را از ما راضى و خشنود کن. ارواح طیبه‌ى شهیدان و روح مطهر امام بزرگوار را از همه‌ى ما راضى و خشنود بفرما.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته‌
 

 1) انشراح 7
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۳۶
سرباز ولایت
۱۳۹۲/۰۵/۱۲

بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهورى اسلامى ایران‌

بیست و پنجم ماه مبارک رمضان ۱۴۳۴

بسماللهالرّحمنالرّحیم
  مجلسِ بسیار باشکوه و مهم و روزِ ان‌شاءالله بسیار مبارکى است. اینکه در نظام مقدس جمهورى اسلامى، قدرت اجرائى، با متانت، با آرامش، با صفا و صمیمیت، بین خدمتگزاران نظام دست‌به‌دست میشود، یک پدیده‌ى بسیار ارزشمند و مهمى است؛ این پدیده ناشى است از مردم‌سالارى اسلامى، که امام بزرگوار ما با درایت خود، با حکمت خود، آن را اساس کار نظام جمهورى اسلامى قرار دادند. کار دست مردم است، انتخاب در اختیار مردم است، و محور و مدار کارها هم اسلام عزیز است؛ مردم‌سالارى اسلامى.
 ملت ما تا قبل از انقلاب اسلامى مزه‌ى حاکمیت مردم را نچشیده بود. از اعلام مشروطیت در ایران تا سالى که انقلاب پیروز شد، هفتادوپنج سال طول کشید؛ از این هفتادوپنج سال، پنجاه‌وپنج سال دیکتاتورى خاندان پهلوى بود؛ دیکتاتورىِ خشن و وابسته به قدرتهاى جهانى؛ یعنى اول به انگلیس، بعد به آمریکا.  بدون ملاحظه‌ى خواست مردم، در این پنجاه‌وپنج سال، زمام امور کشور در دست انسانهائى قرار گرفت که نه به سرنوشت این ملت، نه به منافع این ملت، نه به عظمت و شکوه و عزت این کشور اعتنائى نداشتند و به منافع شخصى خود و منافع قدرتهائى که از آنها حمایت میکردند، دلبسته بودند. بیست سال قبل از آن هم کشور دچار هرج و مرج بود. یعنى از آغاز دوران مشروطیت تا انقلاب اسلامى، بجز یک فرصتِ حدود دو ساله‌اى در این میان ،که یک دولت ملىِ ضعیفى تشکیل شده بود - که این هم با توطئه‌ى مشترک انگلیس و آمریکا از بین رفت - بقیه‌ى این مدت، تمام به استبداد و دیکتاتورى گذشت.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۴۵
سرباز ولایت
دوشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۴ ق.ظ

آخرین دیدار دولت دهم با رهبر اتقلاب


۱۳۹۲/۰۴/۲۳

لحظه ثبت عکس یادگاری دولت دهم با رهبر انقلاب


در پایان آخرین دیدار هیئت دولت دهم، پس از اقامه نماز به امامت رهبر انقلاب اسلامی، رئیس و اعضای هیئت دولت با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای عکس یادگاری گرفتند که پرسش فیلمی از لحظه انداختن عکس منتشر می‌کند.




لینک دانلود


 متن گزارش دیدار در ادامه مطلب
۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۲ ، ۰۰:۴۴
سرباز ولایت
سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۴۲ ب.ظ

مراسم چهاردهم خرداد 1392

۱۳۹۲/۰۳/۱۴

 مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (ره)

 در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم




 لینک دانلود + صوت در ادامه مطلب
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۲
سرباز ولایت
جمعه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۰ ق.ظ

اراده یعنی :

به گزارش نامی نو


   اراده ای برای ترک سیگار

چرا امام خمینی (ره) سیگار را ترک کرد؟/ ماجرای آخرین سیگار کشیدن امام از زبان عروس ایشان

در روزگاری که جماعت سیگاری برای ترک سیگارشان دست به دامن قرص و دارو و کلینیک های روان درمانی می شوند، خیلی ها بودند که یک شبه سیگار را ترک کردند. اراده کردند، سیگار را توی جا سیگاری له کردند و فندک و کبریت را دور انداختند و تمام!



آخرین سیگاری که امام کشید...

خاطره ترک سیگار امام خمینی (ره) را فاطمه طباطبایی، عروس امام در کتاب «اقلیم خاطرات» نقل کرده است. او می گوید: «یک شب امام گفتند: در جوانی سیگار می‌کشیدم. تا این که یک شب سرد زمستان که پشت کرسی مشغول مطالعه بودم، به مطلب مهمی رسیدم و فکرم بشدت در گیر فهم آن شد.
۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۰۰
سرباز ولایت


دیدار اقشار مختلف مردم با رهبر انقلاب اسلامی



  لینک دانلود

 
تصاویر این دیدار را اینجا ببینید.

  متن بیانات در ادامه مطلب
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۱۷
سرباز ولایت
جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۵۷ ب.ظ

باز خوانی رویداد های دهه فجر انقلاب اسلامی


در دهه فجر چه گذشت؟ / بازخوانی رویدادهای سرنوشت ساز 12 تا 22 بهمن 1357

شبکه ایران / مرکز اسناد انقلاب اسلامی در مطلبی به قلم "حجت الله اسدی"  و "فاطمه نظری" به بازخوانی مهمترین حوادث و تحولات بوقوع پیوسته در فاصله 12 تا 22 بهمن سال 1357 پرداخته است که متن آن را در ادامه از نظر می گذرانید:
 
امام در مهرآباد
دوزادهم بهمن ماه 1357 یکی از ماندگارترین روزهای تاریخ معاصر ایران است. در این روز امام پس از سیزده سال دوری از وطن به کشور بازگشت. مردم شور و شوق وصف ناپذیری داشتند و این شور و شوق به ویژه در فرودگاه مهرآباد بیشتر بود.
 
با گشوده شدن در خروجی هواپیما، همراهان امام در برابر چشمان منتظر و مشتاق استقبال کنندگان از هواپیما خارج می شدند. به دنبال خروج خبرنگاران، نزدیکان و اعضای خانواده ی آنها ، آیت الله مطهری و آیت الله پسندیده به داخل هواپیما رفتند و در راس ساعت 9:37 دقیقه ی صبح ، امام در حالی که دستشان در دست خلبان فرانسوی بود و در حلقه ی گروهی از استقبال کنندگان چون آیت الله مطهری قرار داشت در پله ی بالای هواپیما ظاهر شد. با ورود امام به سالن فرودگاه فریاد الله اکبر سالن فرودگاه را به لرزه درآورد. هجوم خبرنگاران برای فیلم برداری و تهیه خبر بیش از حد تصور بود و کسی نمی توانست جلوی آن را بگیرد. بالاخره از مردم تقاضا شد بر روی زمین بنشینند تا چهره ی امام دیده شود . قرآن تلاوت شد و سپس دسته سرود خوانان سرود «ای امام» را سردادند. سردسته این گروه آقای اکبری بود و در طبقه دوم سالن سرود خود را اجرا کردند و فضای سالن را تحت تاثیر قرار دادند:« خمینی ای امام، ای مجاهد ، ای مظهر شرف، ای گذشته زجان در ره هدف...» پس از آن آقای نصرالله شاد نوش که دانشجو بود و قرائت پیام خوشامدگویی ملت به امام را بر عهده داشت، به قرائت پیام پرداخت. سپس امام به ایراد سخنرانی پرداخت در این سخنرانی ایشان از طبقات مختلف از جمله روحانیون، دانشجویان، بازرگانان، اساتید دانشگاهها، قضات و وکلای دادگستری ، کارمندان و کارگران، دهقانان و ...ملت تشکر نمودند و خیانتهای محمدرضا شاه را متذکر شدند.
 
امام از فرودگاه تا بهشت زهرا
کمیته استقبال از امام اعلام کرده بود که بعد از بیانات امام در سالن فرودگاه استقبال کنندگان به امام معرفی خواهند شد و سپس گزارش کمیته نفت و کمیته اعتصابات   نیز به محضر امام ارائه خواهد شد ولی هجوم مردم به سالن فرودگاه و انتظار مردم در بیرون از فرودگاه در عمل این برنامه ها را به هم ریخت و کمیته استقبال از امام مجبور شد ایشان را هر چه زودتر به بیرون از فرودگاه منتقل کند. کمیته استقبال از امام از بدو تشکیل ، تمام موارد را برنامه ریزی کرده بود و ماشین ویژه ای را برای این امر تدارک دیده بود. طبق تصمیم آنان ، محسن رفیق دوست از اعضای موتلفه اسلامی که تازه از زندان آزاد شده بود رانندگی ماشین حامل امام را برعهده گرفت. وی نیز ماشین بلیزری را که فردی به نام حاج علی مجمع الصنایع از بازاریان تهران تعلق داشت به عنوان ماشین حامل امام از فرودگاه تا بهشت زهرا انتخاب کرد. برای امنیت بیشتر مقرر شد تا این ماشین ضد گلوله شود تا احیانا اگر خطری متوجه شود کارگر نباشد. رفیق دوست این کار را انجام داد . کمیته استقبال از امام از پیش مقرر کرده بود تا آقایان آیت الله مطهری و مهندس هاشم صباغیان برای هماهنگی بیشتر مراسم استقبال در بلیزر همراه امام خمینی ورفیق دوست باشند. بنابراین صباغیان در صندلی عقب بلیزر نشست ولی امام که در این زمینه محذوریتی داشت و نمی خواست به جز خودشان، حاج احمد آقا و راننده (رفیق دوست) کسی در آن ماشین باشد از آقای صباغیان خواستند که از ماشین پیاده شوند .پس از آن امام در صندلی جلوی ماشین و سید احمد آقا در صندلی عقب نشستند و ماشین به سمت بهشت زهرا به راه افتاد. اعضای تیم های حفاظت کمیته استقبال از امام نیز به سرپرستی محمد بروجردی در مسیرها استقرار پیدا کردند و کنترل مسیرها را بر عهده داشتند. در بیرون از فرودگاه تا بهشت زهرا جمعیت زیادی منتظر ورود امام بودند و پیش بینی می شد به محض روئیت امام به سوی ماشین ایشان هجوم آورند. به همین دلیل چند ماشین دیگر پشت سر ماشین امام در حرکت بودند که حامل روحانیون و اعضای کمیته استقبال از امام بودند تا در صورت بروز هر گونه مشکلی به سرعت وارد عمل شوند .ولی ازدحام جمعیت در مسیرها به حدی بود که در عمل هرگونه کنترلی از اعضای کمیته استقبال از امام بر جمعیت و مسیر حرکت سلب می کرد. ماشین حامل امام به محض اینکه از فرودگاه خارج شد انبوهی از مردم آن را احاطه کردند آنان در حالی که با دیدن امام هیجان زده بودند  و شعارهایی در خوش آمد گویی امام سر می دادند ، به ماموران حفاظتی اعتنایی نمی کردند و اخطارهای آنان نیز بی اثر بود.  بدین ترتیب در عمل کارها از دست تیم حفاظت خارج شد. آنان موتورهایی را تدارک دیده بودند تا در طول مسیر حرکت امام از نزدیک شدن افراد به ماشین جلوگیری کنند. این موتورها در ازدحام و هجوم جمعیت گم شدند و نتوانستند کارآیی مناسبی داشته باشند و این مردم بودند که هدایت مسیرها را بر عهده داشتند. اکبر براتی از اعضای تیم حفاظت از امام در این زمینه می گوید:« بلیزر وارد خیابان شد. انبوه جمعیت دور تا دور ماشین را گرفتند. فقط می دانم یک لحظه بلیزر از زمین بلند شد . باور کردنی نبود . به خود گفتم خدایا به فریاد برس. دیگر حرکت ماشینها در اختیار خودمان نبود. این مردم بودند که آن را جلو بردند. به دوستانی که همراه من بودند گفتم بچه ها اسکورت بی اسکورت.  در این جمعیت اسکورت معنی نمی دهد.»
ازدحام جمعیت در مسیرهای ورود امام آن قدر زیاد بود که ماشین حامل امام مجبور بود تغییر مسیر دهد. از جمله مسیرهای پیش بینی شده میدان انقلاب بود که با توجه به این که از قبل اعلام شده بود امام در دانشگاه تهران حضور می یابد و پایان تحصن روحانیون را اعلام می کند جمعیت زیادی به امید دیدار امام در دانشگاه و میدان انقلاب تجمع کرده بودند. این ازدحام باعث شد تا ماشین حامل امام مدتی زیادی در میدان انقلاب متوقف و در نهایت مجبور به تغییر مسیر شود. این تغییر مسیر باعث شد تا ماشین های اسکورت کمیته استقبال که با فاصله زیادی حرکت می کردند و از ماشین امام دور افتاده بودند بلیزر را گم کنند. اکبر براتی که در یکی از ماشین های اسکورت امام بود می گوید: «از میدان انقلاب تا ورود ماشین به بهشت زهرا ما هیچ اطلاعی از ماشین بلیزر حامل امام نداشتیم. »
 
به این ترتیب ماشین حامل امام از طریق خیابان امیریه وارد خیابان ولی عصر شد و سپس از میدان راه آهن به خیابان شهید رجایی فعلی رسید و از طریق راهی بهشت زهرا شد.هر لحظه که ماشین حامل امام به بهشت زهرا نزدیکتر می شد، بر ازدحام جمعیت افزوده می شد . آنان در حالی که از دیدن امام به شدت هیجان زده شده بود به سوی ماشین هجوم می آوردند و به ابزار احساسات می پرداختند امام نیز به ابزار احساسات آنان پاسخ می داد و در حالی که لبخند می زد برای مردم دست تکان می داد و این کار هیجان مردم را دوچندان می کرد. امام در میان این استقبال بی نظیر وارد بهشت زهرا شد. ماشین حامل امام در وردی بهشت زهرا خاموش شد و دیگر روشن نشد . هلی کوپتر که قرار بود امام را به قطعه هفده بهشت زهرا ببرد ، در صد متری ماشین قرار گرفته بود. و امام باید به آن هلی کوپتر منتقل می شد امابه دلیل فشار امکان پیاده شدن امام از ماشین نبود. بنابراین چند تن از جوانان یا علی گویان ماشین را بلند کردند و در حالی که امام نیز داخل ماشین بود تا نزدیکی هلی کوپتر بردند .
 
سخنرانی تاریخی امام در بهشت زهرا
امام قبلاً اعلام کرده بودند که به محض ورود به کشور در قطعه 17 بهشت زهرا حضور می یابند و ضمن قرائت فاتحه و اادای احترام نسبت به شهدای هفده شهریور تهران و دیگر شهدا برای مردم سخنرانی خواهند کرد بنابراین بعد از اعلام این موضوع کمیته استقبال تدارک ویژه ای برای تعیین محل سخنرانی و نیز استقرار هیات همراه و نیز مردم کرد. مرتضی الویری که از طرف کمیته استقبال مامور این کار شده بود همراه با برخی از اعضای شاخه تدارکات در این زمینه فعال بودند در هوای سرد زمستان و در زمین گل آلود بهشت زهرا این کار به سختی انجام داده می شد. ولی همکاری و همت مردان کمیته استقبال و نظارت پیگیر بزرگان از جمله اعضای شورای انقلاب این امر را تسهیل می کرد. پس از استقرار امام در محل تعیین شده ابتدا آیت الله مطهری سخنرانی کوتاهی کرد و سپس قاسم امانی فرزند شهید صادق امانی به عنوان نماینده خانواده های شهدای انقلاب اسلامی برنامه ای اجرا کرد و به امام خوشامد گفت و سپس حضرت امام به ایراد سخن پرداخت.
 

انتقال امام به بیمارستان
حضرت امام پس از پایان این سخنرانی به بیرون از بهشت زهرا انتقال داده شد و این انتقال به علت هجوم جمعیت با دشواری صورت گرفت.علی اکبر ناطق نوری که از لحظه ورود امام به بهشت زهرا تا ورودشان به منزل داماد آیت الله پسندیده همراه امام بود در این زمینه می گوید:«سخنرانی امام که تمام شد به آقایان گفتم یک دالان درست کنید تا به طرف هلی کوپتر برویم هنوز به هلیکوپتر نرسیده بودیم که هلی کوپتر بلند شد. بالاخره با عنایت خدا و دست غیب ایشان را از داخل جمعیت برداشت  و در جایگاه گذاشت خودم را به جایگاه رساندم دیدم امام نشسته و در اثر خستگی عبایش را روی سرش کشیده و بی حال سرش را به طرف پایین برده یک ماشین آمبولانس مربوط به شرکت نفت ری آنجا بود گفتم آمبولانس را بیاورید دم جایگاه. احمد آقا دست امام را گرفت و سوار آمبولانس شدند... هلی کوپتر از بالا آمبولانس را دیده بودو در یک فرعی گل آلود به زمین نشست. ما هم با آمبولانس خودمان را به هلی کوپتر رساندیم... احمد آقا گفت برویم جماران، خلبان برگشت با یک شوقی گفت برویم نیروی هوایی، گفتم می خواهی ما را داخل لانه ی زنبور ببری... یک دفعه به ذهنم رسید که برویم بیمارستان هزار تختخوابی (امام خمینی فعلی)... از بیمارستان به منزل آقای کشاورز داماد آیت الله پسندیده رفتیم»  این در حالی بود که غیبت امام موجب نگرانی اعضای کمیته استقبال از امام و سایر انقلابیون شده بود اما این نگرانی پس از چند ساعت رفع شد. به این ترتیب که حاج سید احمد آقا به کمیته استقبال اطلاع دادند که امام کجاست.
 
قطع پخش مراسم ورود امام از سیما
قطع پخش مراسم ورود امام از سیمادر حالی بود که مردم در سراسر کشور مشتاقانه ورود امام را از صفحه تلویزیون تماشا می کردند. ناگهان پخش مستقیم تشریف فرمایی امام قطع شد و مردم بلافاصله به خیابانها ریختند و نسبت به قطع آن برنامه تظاهرات کردند. گویا نظامیان از پخش نکردن سرود شاهنشاهی در آغاز پخش برنامه ناراضی بودند و تحت فشار آنان آن برنامه قطع شد.
 
ورود امام  به مدرسه علوی
امام در منزل آقای کشاورز داماد آیت الله پسندیده استراحت کرده بودند تا این که در ساعات آخر شب عده ای از اعضای کمیته استقبال چون شهید عراقی به آنجا رفته و امام را به مدرسه رفاه برده بودند. پس از آن امام در جمع صمیمی حاضران سخنرانی پرشوری ایراد نمودند. در این سخنرانی امام با اشاره به این که وحدت بین مردم به اراده خداوند بوده است، اقشار مختلف مردم را به حفظ این وحدت سفارش نمودند. مدرسه رفاه به عنوان محل اقامت و دیدارهای امام تعیین شده بود ولی گنجایش اندک آن و کثرت مشتاقان دیدار با امام باعث شد تا کمیته استقبال در تلاش برای یافتن محل دیگری برای اقامت و دیدارهای امام برآیند. سعی آنان بر این بود تا مکان مذبور در کنار مدرسه ی رفاه باشد که مقر کمیته استقبال بود. در کنار مدرسه رفاه دو مدرسه با اسامی مدرسه شماره 1 علوی و مدرسه شماره 2 علوی وجود داشت که نسبتاً بزرگ بودند و تنها دیواری بین آن مدارس و مدرسه رفاه قرار داشت. مسئولان کمیته استقبال تصمیم گرفتند آن دو مدرسه را به عنوان محل استقرار امام انتخاب نمایند. مسئولیت این دو مدرسه با علامه کرباسچیان، خرازی ، خواجه پیری و... بود. به محض این که این فکر با آنان در میان گذاشته شد، پذیرفتند و مدرسه ها را در اختیار کمیته استقبال از امام قرار دادند. طبقه دوم مدرسه علوی برای استراحت امام تعیین شدو طبقه اول دفتر و اتاق ملاقاتها شد در طبقه اول مدرسه جلوی دفتر سرسرایی بود که امام در آن به ابراز احساسات مردم پاسخ می داد و برای آنان سخنرانی می کرد.
 
ملاقاتهای امام  با قشرهای مختلف مردم در سیزدهم بهمن
بیشتر ملاقاتهای امام به صورت عمومی بود و مردم از همه قشرها برای دیدار امام به مدرسه رفاه و علوی می آمدند در این دیدارها بیشتر اوقات امام بیاناتی ایراد نمی کرد و فقط به ابراز احساسات آنان پاسخ می دادند و مردم هم مرتب شعار می دادند. در روز سیزدهم بهمن حجت الاسلام فلسفی به دیدار امام رفتند و با ایشان دیدار کردند در این دیدار که بسیاری از طلبه های حوزه های علمیه نیز حضور داشتند ابتدا حجت الاسلام فلسفی که سالها ممنوع المنبر شده بود به منبر رفت و به ایراد سخن پرداخت. بعد از سخنرانی حجت الاسلام فلسفی امام خمینی فرمودند:«اعلام کنید که از این پس منبر آقای فلسفی فتح شده است» به این شکل از آن زمان بار دیگر منبر جناب آقای فلسفی آزاد شدوایشان در مواقع مناسب به ایراد سخنرانی پرداختند.  سپس حضرت امام به ایراد سخن پرداختند و درابتدای بیانات شان فرمودند :«بنده در این مدت که در خارج بودم و دعاگوی همه ی آقایان بودم و حالا که برگشتم به خدمت آقایان برای خدمتگذاری خدمت به روحانیت، خدمت به آقایان علما و فضلا و خدمت به جامعه ی ایرانی ها حالا می بینم که رفقایی که داشتیم با ریش سیاه این جا گذاشتیم حالا با ریش سفید تحویل می گیریم» سپس به ذکر شکنجه هایی که روحانیت دیده بود و ظلم هایی که شاه به مردم و روحانیون کرده بود اشاره نمودند و در جواب کسانی که معتقد بودند اگر شاه از آن اعمالش توبه کند روحانیت دیگرچه می گوید فرمودند:« اولا توبه شرایطی دارد و دیگر اینکه حقوق الناس را توبه اش را تا این حق رد نشود خداوند قبول نمی کند و آن مال هایی که شاه و ایادیش برداشتند و بردند مال ملت است. بنابراین اگر چنانچه ما دستمان رسید به شاه محاکمه اش می کنیم»  به این ترتیب برگشت ناپذیر بودن شاه به قدرت  حتی در صورت توبه اش را اعلام کردند. امام سپس پایه های مشروعیت رژیم پهلوی را زیرسوال بردند . ایشان در پایان بختیار را مخاطب قرار داد و فرمود:«یک نصیحتی هم به دولت بختیار می کنم که آقا شما یک آدم عادی هستید آبرویت را می ریزی برو کنار من سرلج افتادم آخر برای چه انسان سر لج بیفتد که یک ملتی را مقدرات یک ملتی را ملعبه کند که من لرم سر لج افتادم حتما باید با پس گردنی ردشان کنند؟ خوب مثل آدم بیا توبه کن بگو صحیح است حرفهای ملت امر امر ملت است»
 
در همان روز امام با تعدادی از پرسنل نیروی هوایی هم دیدار کردند و طی آن ضمن تجلیل از همراهی برخی نظامیان به ویژه پرسنل نیروی هوایی و همافران انقلاب اسلامی  تاکید کردند:« اگر یک نفر از همافران به دست این جلادان از بین برود ما همه آنها را به کیفر اعمالشان می رسانیم جرم همافران و سایر ارتشیان که به ملت پیوسته اند این است که به ملت پیوسته اند.»
همچنین در این روز بختیار در واکنش به استقبال عمومی مردم از ورود امام، پی‌درپی با انجام مصاحبه و صحبت در مورد برنامه‌های آتی خویش سعی در عادی جلوه‌دادن اوضاع داشت.
 
دیدار های امام با اقشار مختلف مردم در روز چهارده بهمن
روز چهاردهم بهمن ماه هزاران تن از افراد مشتاق دیدار امام در بیرون از مدرسه علوی منتظر دیدار امام بودند کوچه ها و خیابانهای اطراف مدرسه علوی از جمعیت موج می زد و مردم در حالی که شعارهایی در حمایت از امام و انقلاب اسلامی سر می دادند خواستار ملاقات با امام بودند. یکی از دیدارهای اختصاصی که امام در آن روز داشت، مصاحبه علیرضا نوری زاده باامام بود. نوری زاده که آن روزها در روزنامه اطلاعات قلم میزد به دیدارامام رفت و نظر امام را درباره آزادی مطبوعات جویا شد. امام در این زمینه فرمودند:اسلام دین آزادی و آزادگی است و بدیهی است مطبوعات اسلامی نیز مطبوعات آزاد خواهند بود...»
امام در این روز همچنین با اعضای کمیته استقبال نیز دیدار کرد. امام در این دیدار از زحمات آنان تجلیل کرد .
 
15 بهمن از تشکیل دولت موقت تا پیروزی انقلاب
یکی از مهم ترین اهداف نهضت اسلامی استقرار دولت اسلامی در کشور بود. این هدف به ویژه پس از سالهای 1356 و 57 به صورت جدی توسط حضرت امام و فعالان مذهبی ـ سیاسی تعقیب می شد. تشکیل شورای انقلاب اسلامی اولین گام در این زمینه بود و یکی از اهداف شورای انقلاب انتخاب افراد مناسب برای اداره ی کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. امام همواره در این زمینه با اعضای شورای انقلاب رایزنی می نمود.حضرت امام که از پاریس انقلاب اسلامی را هدایت می کرد بلافاصله بعد از خروج شاه ضمن تبریک آن به مردم در پیامی خطاب ملت تاکید کرد:« دولت موقت برای تهیه ی مقدمات انتخاب مجلس موسسان به زودی معرفی می شود و به کار مشغول خواهد شد. وزاتخانه ها موظف اند که آنان را پذیرفته و با آن همکاری صمیمانه کنند.»
 
پس از آن رایزنی های گسترده درباره تشکیل دولت موقت آغاز شد محافل سیاسی در گزارش هایی از کریم سنجابی و مهدی بازرگان به عنوان روسای دولت موقت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یاد می کردند ولی همه این گمانه زنی ها در حد یک خبر غیر موثق بود. امام پس از بازگشت به کشور در سخنرانی پرشوری که در بهشت زهرا ایراد کرد به صورت علنی و در میان اجتماع صدها هزار نفر که در بهشت زهرا تجمع کرده بود تشکیل دولت را اعلام کردند:«من دولت تعیین می کنم من تو دهن این دولت می زنم من دولت تشکیل می دهم...»  تعیین نخست وزیر دولت موقت بر عهده ی شورای انقلاب بود. بنابراین شورای انقلاب در جلسه ی چهاردهم بهمن ماه 1357 پس از بحث و بررسی مهندس مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر معرفی نمود. این پیشنهاد در جلسه شب چهاردهم به اطلاع امام رسانده شد و جلسه ای با حضورامام و نیز اعضای شورای انقلاب در این باره تشکیل شد. اکبر هاشمی رفسنجانی درباره انتخاب بازرگان به نخست وزیری در شورای انقلاب می گوید:« ما به عنوان اعضای شورای انقلاب پس از بحث و بررسی موضوع در جلسه ی چهاردهم بهمن ماه 1357 مهندس بازرگان را پیشنهاد دادیم»
 
16 بهمن مراسم معارفه بازرگان

روز 16بهمن مراسمی در آمفی تئاتر مدرسه علوی برگزار شد و حکم نخست وزیری به او اعطا شد. این مراسم ساعت 5:30 بعد از ظهر با حضور جمع زیادی از خبرنگاران داخلی و خارجی با سخنان امام آغاز شد. امام در بخشی از سخنان خود تاکید کردند که انتخاب مهندس بازرگان به پیشنهاد و نظر شورای انقلاب بوده است: ایشان وزرای خود را تعیین می کنند و به ما معرفی می کنند تا شورای انقلاب ما که پیشنهادش و نظرش این بود که ایشان رئیس دولت باشد وزرای شان را بررسی می کنند و ان شاءالله مسائل به طور سهل و خوبی انجام بگیرد. امام سپس تلویحا بختیار را از مخالفت با دولت موقت بر حذر داشتند. پس از پایان سخنان امام، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی متن فرمان نخست وزیری بازرگان را قرائت کرد. در این پیام آمده بود: «بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، جناب عالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص مامور تشکیل دولت موقت می نمایم». در آن حکم وظایف دولت موقت نیز مشخص شده بود: اداره مملکت، برگزاری رفراندوم تغییر نظام کشور، تشکیل مجلس خبرگان برای تصویب قانون اساسی و برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی. سپس مهندس بازرگان پس از حمد الهی از امام و مردم سپاسگزاری کرد و مسوولیت خویش را عظیم ترین وظیفه ای دانست که در طول 72 سال عمر مشروطه به کسی داده شده است. پس از سخنان بازرگان، بار دیگر امام رشته سخن را به دست گرفتند و از مردم خواستند با انجام تظاهرات، نظر خود را پیرامون دولت بازرگان اعلام کنند.
 
حوادث روز 17 بهمن ماه 1357
از صبح سه شنبه 17 بهمن ماه بازرگان به محل کمیته استقبال از امام خمینی نقل مکان کرد و تا شب با انتقال وسایل ضروری زندگی از منزل خود به مدرسه علوی عملا در آن دومکان استقرار یافت. به دنبال درخواست امام، از صبح سه شنبه 17 بهمن ماه موجب تظاهرات مردمی در حمایت از مهندس بازرگان تهران و شهرستان ها را در بر گرفت. مردم تهران از مناطق مختلف شهر به طرف مقر حضرت امام در مدرسه ی رفاه و علوی راه افتادند و شعارهایی چون :«بازرگان، بازرگان، حکومتت مبارک» «مهندس بازرگان ، نخست وزیر ایران» «بازرگان ، بازرگان، مجری حکم قرآن» «فرموده ی خمینی، برای ما چو جان است نخست وزیر محبوب، مهدی بازرگان است، نخست وزیر محبوب، منتخب امام است، بر او ز جانب ما از جان و دل سلام است..»را سر می دادند. آنان از خیابان ژاله(شهداء) شهباز، دماوند، نظام آباد، گرگان و ... حرکت کردند و سپس در طول خیابان شاهرضا به راهیپمایی خود ادامه دادند. در این روز جامعه روحانیت مبارز تهران روز پنجشنبه 19 بهمن را برای راهپیمایی بزرگ حمایت خود را از مهندس بازرگان اعلام کنند. تشکل های سیاسی دیگر نیزدر اطلاعیه هایی با این مضمون به ضرورت شرکت مردم درتظاهرات نوزدهم بهمن ماه تاکید کردند .

وقایع 18 بهمن ماه
طی هفت  روز بین انتصاب مهندس بازرگان و پیروزی انقلاب، بختیار همچنان از مشروعیت و قانونی بودن نخست وزیری خود دفاع می کردو بازرگان را تهدید می نمود، وی روز 18 بهمن گفت:«تا زمانی که این شوخیها ادامه دارد.با آنها کاری ندارم، اما اگر پا را از این فراتر نهند، به قدرت قانون پاسخ آنها داده خواهد شد.»(1) وی در جای دیگر مدعی شد که:«آیت الله خمینی حق تعیین نخست وزیر را ندارند [...] آنها در جستجوی هیاهوی خیابانی وشعارهای بی معنی، که با فریادهای گوش خراش تکرار می شود، هستند.آنها به این ترتیب می خواهند بگویند ما اکثریت داریم، در حالی که اکثریت باید متین، آرام وخاموش باشد»(2)
19 بهمن 57
با فرارسیدن نوزدهم بهمن عظیم ترین راهپیمایی در سراسر کشور شکل گرفت و میلیونها نفر از دولت منتخب امام خمینی حمایت کردند به گزارش کیهان تمامی شهرها و حتی روستاها عرصه ی عظیم ترین راهپیمایی و تظاهرات خیابانی بود شعارها چون غرش رعد و برق بر فراز شهرها بازرگان را تایید می کرد . در تهران بزرگترین و بی سابقه ترین راهپیمایی برگزار شد از میدان فوزیه تا میدان آزادی فرشی از مردم خیابانها را پوشیده بود شعار اصلی راهیپمایان این بود: درود برخمینی ، سلام بر بازرگان و ...
طبق همین گزارش برای اولین باز عکس های رنگی بازرگان به فروش می رسید. از زیباترین صحنه های این تظاهرات حضور دو زهرا تن از همافران و درجه داران و خلبانان نیروی هوایی بود که با لباس نظامی در راهپیمایی شرکت کرده بودند مردم اطراف این نیروها را زنجیره ای از نیروی انسانی تشکیل داده بودند و به شدت از آنها مواظبت می کردند.(3)
امام خمینی عصر نوزده بهمن در دیدار گروههایی از مردم به خاطر اجابت دستور خود در حمایت از دولت بازرگان تشکر فرمودند. ایشان همچنین در حدود ساعت 10 شب، بدون اطلاع قبلی به اتفاق فرزندان و همراه با محافظان خویش به حرم مطهر حضرت شاه عبدالعظیم (ع) مشرف شدند. خادمان حرم که از ورود امام آگاه شده بودند، بلافاصله درهای صحن را بستند و در رواق مطهر به ایشان خیر مقدم گفتند. امام خمینی در مدخل حرم به نماز ایستادند و پس از ادای نماز و زیارت حضرت عبدالعظیم، به زیارت امام‌زاده حمزه (ع) مشرف شدند. در این هنگام، مردم که متوجه حضور امام شده بودند، خیابان‌ها را پر کردند و به دادن شعار پرداختند. خادمان حرم، حضرت آیت‌الله خمینی را از درهای مخصوص آستانه راهنمایی کرده و به اتومبیل‌شان که در مقابل صحن آماده بود، رساندند و ایشان به تهران بازگشتند.(4)
از طرفی روز نوزده بهمن اوج فعالیت های انقلابی همافران و پرسنل نیروی هوایی بود. در این روز ساعت ده صبح صدها تن از پرسنل نظامی نیروی هوایی و زمینی ارتش در حالیکه لباس و یونیفورم نظامی ملبس بودند به مدرسه ی رفاه رفتند و با امام دیدار کردند. در این دیدار که همافران نیز همپای همه نیروهای نظامی شرکت داشتند مراسم ابراز وفاداری به امام را به صورت رژه نظامی انجام گرفت.
بیستم بهمن ، شدت گرفتن درگیری ها
 روز جمعه بیستم بهمن ماه 57 تلویزیون سراسری اعلام کرد که فیلم بازگشت امام خمینی به کشور در دوازدهم بهمن ماه پخش خواهد شد. از دیگر وقایع در این روز عزیمت مردم تهران برای شنیدن اولین سخنرانی نخست‌وزیر دولت موقت به دانشگاه تهران بود. دانشگاه تهران پس از کودتای 28 مرداد در معرفی تهاجم و سرکوب رژیم شاه قرار داشت و بازرگان نیز در سخنرانی خود به این وظیفه خطیر دانشگاه در آن سالها اشاره کرد؛ "دانشگاه چنین افتخار و حق بزرگی دارد که هیچ‌گاه بعد از 28 مرداد ساکت نبوده، در آن دوران‌های اختناق بعد از 28 مرداد و جبهه ملی، در اختناق شدیدی که بر سراسر ایران حکمفرما بود، تنها مکانی که در آن اجتماع و اعتراض علیرغم مزاحمت، زندان، شکنجه و غیره تعطیل نشد و هر چند ماه. اگر نگوییم هر چند هفته فریاد مرگ بر شاه‌ بلند می‌شد. دانشگاه بود که چشم و چراغ ایران بود. »بازرگان در این سخنرانی از بختیار خواست که برای جلوگیری از خونریزی و اتلاف سرمایه‌های کشور از قدرت کناره‌گیری کند.(5) در آن سوی جبهه انقلاب، مخالفان به نام هواداران از قانون اساسی بار دیگر در ورزشگاه امجدیه گرد آمدند. این بار اجتماع‌کنندگان از فضای ورزشگاه خارج شده و در خیابان روزولت (شهید مفتح) تظاهرات کردند که این تظاهرات منجر به درگیری شد. از سوی دیگر در خوی عده‌ای به نام روستائیان طرفدار قانون اساسی، مردم را مورد ضرب و شتم قرار داده و چند نقطه از شهر را به آتش کشیدند.(6)
ساعت 21 شب تلویزیون دولتی ایران فیلم بازگشت امام خمینی را به نمایش گذاشت پادگان دوشان تپه مرکز آموزش هوایی ارتش بود و دانشجویان و همافران هوایی هوادار امام در این مرکز آموزش می دیدند و دارای خوابگاه بودند با پخش تصاویر امام موج احساسات صدها همافر و دانشجو را که برای دیدن این فیلم در سالن اجتماعات تجمع کرده بودند با تکبیر و صلوات فضای پادگان را به لرزه انداخت از آنجا که بیعت همافران و افسران نیروی هوایی با امام و شرکت آنان در تظاهرات موجب نگرانی فرماندهان نظامی شده بود برای کنترل هواداران امام یک واحد تانک از لشکر گارد در پادگان مسقر شده بود پرسنل گارد که ابراز احساسات همافران و دانشجویان را تحمل نکردند سالن اجتماعات را به محاصره دراوردند و با آنها درگیر شدند با صدای تیر اندازی مردم از درگیری مطلع شدند و با سرعت به اطراف پادگان اجتماع و به نفع نیروی هوایی شعار می دادند در این بین عده ای از مردم توانستند به داخل پادگان نفوذ کنند و با غنیمت گرفتن ده ها قبضه اسلحه به سنگر بندی در خیابانهای پادگان پرداختند.(7)
21 بهمن اعلام حکومت نظامی
بختیار در صبح روز 21 بهمن به سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران دستور داد تا ساعت عبور و مرور را محدود کند.(8) به دنبال انتشار اطلاعیه ی حکومت نظامی در ساعت 14 از رادیو تهران در همه جا شایعه ی کودتا شد. یاران امام که از قبل توسط سرهنگ محمد رضا رحیمی از تصمیم حکومت نظامی مطلع شده بودند به اصرار از امام خواستند تا به جای امنی منتقل شوند. ولی امام به این اقدام مخالفت ورزیدند و فرمودند مردم در خیابانها بمانند. جواد مقصودی از اعضای کمیته استقبال از امام در این باره می گوید:«امام فرمودند به خیابانها بروید و به مردم بگویید که در خیابانها بمانند و به حکومت نظامی اعتنایی نکنند.ما هم هر مقدار مینی‌بوس در اختیارمان بود و می‌توانستیم تهیه کنیم تهیه کردیم و یک روحانی روی هر مینی‌بوس با بلندگوگذاشتیم که در خیابانها اعلام کنند حکومت نظامی توسط حضرت امام لغو است و این کار را هم کردیم مردم به خیابانها ریختند و زن و مرد و بچه و بزرگ و کوچک به قیام برخاستند»(9) با شکسته شدن مقررات منع عبور و مرور تظاهرات در تمام نقاط تهران به اوج رسید. مردم سربازان گارد را خلع سلاح می کردند و اسلحه ی آنها را به همافران می رساندند. عده ای از سربازان نیز خود را تسلیم مردم می کردند و سلاخ خود را تحویل آنان می دادند . ساعت 3 بعدازظهر مردم با کوکتل مولوتف و تیراندازی به کلانتری تهران نو حمله کردند و پس از زد و خورد شدید کلانتری را به تصرف خود در آوردند و سلاحهای به غنمیت گرفته شده بین مردم تقسیم شد. در ساعات بعد کلانتری های 20ـ 23ـ 4ـ 9ـ 14ـ 17ـ 6ـ 10 واقع در مجیدیه، سلیمانیه، بهارستان، میدان مجسمه، میدان خراسان، نازی آباد، خیابان گرگان و ایران مهر با کوکتل مولوتف و سلاح گرم مورد حمله قرار گرفتند و به تصرف مردم درآمدند.از جمله حوادث این روز درب زندان اوین توسط مردم به روی زندانیان رژیم پس از سالها گشوده شد. این تحولات در حالی رخ می‌داد که بختیار خود را هنوز نخست‌وزیر قانونی می‌دانست و در سخنرانی خود در مجلس سنا از آمادگیش برای مذاکره با مخالفان خبر داد. (10)
تانکها در خیابانها با موانع و کوکتل مولوتف های دست ساز روبه رو می شدند تانک فرمانده سرلشکر ریاحی در ساعت 3:20 بامداد در زیر پل فوزیه به آتش کشیده شد و ریاحی مجروح شد وی در حالی که به شاه ناسزا می گفت خود را تسلیم مردم کرد و مردم او را به اقامتگاه امام منتقل کردند.(11)
ساعت شش بعدازظهر جلسه ی شورای امنیت در حضور بختیار تشکیل شد. فرماندهان نظامی وضعیت امنیتی را تشریح کردند . سپهبد رحیمی گزارش داد که تظاهر کنندگان به اعلان تغییر ساعت حکومت نظامی اعتنا نکرده اند. بعد از مذاکرات فرماندهان بختیار آخرین دستورها را صادر کرد و گفت تا به حال من صبر کردم بیش از این نمی شود تحمل کرد سپهبد رحیمی موظف است از این ساعت مقررات حکومت نظامی را در تهران به موقع به اجرا گذاشته تظاهر کنندگان را متفرق و از اجتماعات جلوگیری نماید.(12)
هر لحظه مردم بیشتر احساس نیاز به اسلحه می کردند بعد از تسخیر کلانتری ها ساعت 21 نیروهای مردمی مسلح به کوکتل مولوتف و سلاح های به غنیمت گرفته شده به تسلیحات ارتش که حاوی چندین کارخانه ی مسلسل سازی بود حمله و آنجا را به محاصره ی خود در آوردند . سقوط کارخانجات اسلحه سازی به معنای سقوط رژیم بود . سرانجام ساعت 8 صبح 22 بهمن این مرکز به دست مردم افتاد.
22 بهمن، اعلام بی‌طرفی ارتش و پیروزی انقلاب اسلامی
صبح 22 بهمن 1357 فرماندهان ارتش آماده می‌شوند تا در جلسه شورای عالی ارتش در ستاد کل بزرگ ارتشتاران حاضر شوند. در ساعت 30/1 تعدادی از فرماندهان،‌معاونین، رؤسا و مسئولان سازمان‌های ارتش در این جلسه حضور پیدا کردند. مهمترین این افراد عبارت بودند از: عباس قره‌باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، احمدعلی محققی، امیرحسین ربیعی، کمال حبیب‌اللهی و عبدالعلی بدره‌ای. جلسه با سخنان ارتشبد قره‌باغی آغاز شد که طی آن به تشریح وضعیت نیروهای ارتش و مشکلات آنها پرداخت. عبدالعلی بدره‌ای فرمانده نیروی زمینی از کمبود نیروهای تحت امرش برای کمک به فرمانداری نظامی و جلوگیری از ورود گردان پیاده لشگر قزوین پرده برداشت. آنچه در این جلسه گفته شد، همه حکایت از ناتوانی ارتش در برابر موج خروشان انقلاب داشت سپهبد حاتم خطاب به فرماندهان ارتش گفت: به طوری که تیمساران ملاحظه می‌کنید، با توجه به آخرین وضعیت خصوصی یگانها که فرماندهان نیرو تشریح کردند،‌به عللی که همه می‌دانیم، ارتش در موقعیت خاصی قرار گرفته است که نیروها بنا به اظهار فرماندهانشان قادر به انجام علمی نمی‌باشند. از طرف دیگر اعلیحضرت رفته‌اند و بنا به اظهار نخست‌وزیر، مراجعه نمی‌کنند. ماه‌ها است که امور کشور تعطیل است. آیت‌الله خمینی خواهان جمهوری اسلامی است. تمام ملت ایران هم عملا در این مدت نشان داده‌اند که پشتیبان و خواستار جمهوری اسلامی هستند. بختیار هم با توجه به اظهاراتش در مجلس و همچنین در مصاحبه‌هایش می‌خواهد جمهوری اعلان کند ولی طرفدار در بین مردم ندارد، پیشنهاد من این است که در این مناقشه سیاسی ارتش خود را کنار کشیده و مداخله ننماید. در ساعت یک بعدازظهر اعلامیه ارتش مبنی بر بی‌طرفی از رادیو پخش شد. شورای عالی ارتش در این اعلامیه از سربازان خواست تا به پادگان‌ها باز گردند (13)امام خمینی (ره) نیز در پیامی خطاب به ملت ایران از آنان خواست در عین هوشیاری و مراقبت و آمادگی برای در هم کوبیدن هر نوع حمله تازه‌ای از سوی ارتش، از حمله، آزار و درگیری با آنها در پادگانهایشان خودداری شود. از سوی دیگر در آن روز نمایندگان مجلس شورای ملی به سفارش جواد سعید رئیس مجلس به طور دسته‌جمعی استعفا دادند(14)
مراکز حساس دولتی یکی، یکی به تصرف انقلابیون در‌ آمد. رادیو تهران که از ساعت 11 ظهر 22 بهمن در محاصره نیروهای مردمی قرار داشت،‌در ساعت 2 بعدازظهر کاملا در اختیار آنان قرار گرفت (15) اولین کلامی که از رادیو پخش شد و به گوش مردم رسید نوید فتح این مرکز را می‌داد: «توجه بفرمائید، توجه بفرمایید. اینجا تهران صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب است»
پادگان عشرت آباد از همان صبح به محاصره نیروی های انقلاب در آمد تا اینکه حدود ظهر به تصرف مردم در آمد. به دنبال سقوط پادگان عشرت آباد پادگانهای حشمتیه ، عباس آباد، جی ، مهرآباد و باغشاه و دبیرستان نظام به تصرف مردم درآمدند.
کمی از ساعت 14 گذشته بود که صفیر گلوله و سرو صدای مردم در نخست وزیری بختیار را به وحشت انداخت. بختیار بلافاصله از دفتر خارج و به دانشکده ی افسری روبه روی نخست زویری رفت و هلی کوپتری که آماده بود وی را به مقصد نامعلومی پرواز داد و نخست وزیری نیز به دست نیروهای انقلاب افتاد بختیار به کجا رفت؟ هلی کوپتر وی در محوطه ی باشگاه گارد شاهنشاهی (اقدسیه) به زمین نشست و بختیار در همان نزدیکی منزل آقای جفرودی مخفی شد.
در ساعت 5:45 پیام امام خمینی (ره) از رادیو پخش شد و امام در این پیام مردم را از اعمال غیرقانونی برحذر داشت (16) بعدازظهر 22 بهمن روزی دیگر بود. سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران و معاونش اولین افرادی بودند که توسط مردم دستگیر و به مدرسه رفاه آورده شدند. پس از سقوط پادگان جمشیدیه در ساعت 7 بعدازظهر، نیک‌پی، منصور روحانی و نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) که در آنجا تحت نظر قرار داشتند توسط مردم دستگیر شدند. (17) طبق آنچه که در روزنامه‌ها نوشتند در حوادث روزهای 21 و 22 بهمن 654 نفر شهید و هزاران نفر مجروح شدند. (18) با غروب آفتاب 22 بهمن پیروزی تقریبا قطعی شد تمام پادگانهای ارتش ، شهربانی ، ژاندارمری کلانتری ها و مراکز فرهنگی و سیاسی دولتی یا به تصرف مردم درامدند یا با مردم اعلام همبستگی کردند اینک وقت ساختن ، آرامش و نظم لازمه ی پیروزی انقلاب اسلامی بود.
 
پی نوشت ها:
  1ـ روزنامه کیهان، 18بهمن 1357
  2ـ کیهان، 21 بهمن 1357
 3 ـ روح الله حسینیان، یکسال مبازه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387،ص971ـ 970
  4ـ روزنامه کیهان، 21 بهمن 57
  5ـ عبدالعلی بازرگان، مسایل و مشکلات نخستین سال انقلاب از زبان بازرگان، ناشر، مولف، تهران 1362، ص 77.
 6 ـ اطلاعات، 21 بهمن 57
  7ـ حسینیان، پیشین، ص994
8  ـ کیهان، 22/11/57
  9ـ مصاحبه جواد مصودی ، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی
  10ـ  مهدی بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، رسا، تهران 1377، ج 2، ص 324.
 11 ـ اطلاعات، 22/11/57
 12 ـ حسینیان، پیشین، ص1000
 13 ـ غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، رسا، تهران:1373، ج2، ص392ـ 387
 14 ـ اطلاعات، 23 بهمن 57
 15 ـ اطلاعات 22 بهمن 57
  16ـ اطلاعات، 23 بهمن 57
  17ـ همان
  18ـ روزنامه کیهان، دوشنبه 23 بهمن 1357

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۲ ، ۱۳:۵۷
سرباز ولایت
جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۰۹:۳۲ ب.ظ

مداحی فاطمیه 1434

بشنوید :

 1) مداحی حاج مهدی سلحشور در حسینیه امام خمینی (ره) / فاطمیه ۱۴۳۴



لینک دانلود

2) مداحی حاج محمد رضا طاهری در حسینیه امام خمینی (ره) / فاطمیه ۱۴۳۴



لینک دانلود
 

3) مداحی حاج مرتضی طاهری در حسینیه امام خمینی (ره) / فاطمیه ۱۴۳۴



لینک دانلود


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۳۲
سرباز ولایت